یادداشت؛ نادر کریمی جونی

ضرورت نگاه دقیق تر به تغییر تقسیمات کشوری

موضوع تقسیمات کشوری که اخیرا از سوی وزارت کشور اعلام و طبق آن اظهار شد که برخی استان‌ها ازجمله تهران و کرمان به چند استان کوچک‌تر تبدیل و تقسیم می‌شوند، در محافل خبری چندان مورد استقبال قرار نگرفته است. علت این بی‌توجهی ممکن است آن باشد که در حال حاضر آنقدر مسائل مهم‌تر و ضروری‌تری وجود دارد که نوبت به تقسیمات کشوری و تبدیل یک استان به چند استان کوچک‌تر نمی‌رسد. ممکن است در دست بررسی و نامعلوم بودن سرنوشت این تغییرات باعث بی‌توجهی به آن شده باشد؛ در واقع وقتی تکلیف این بررسی معلوم نیست و روشن نیست که آیا این ایده و طرح به هیات وزیران می‌رسد یا نه و در هنگام واصل شدن این پیش‌نویس به هیات وزیران، اوضاع برای بررسی و تبدیل طرح به لایحه دولت چگونه است، بسیاری از کارشناسان اظهارنظر در این باره را مفید و لازم نمی‌دانند.
علاوه‌بر این، حتی اگر این پیش‌نویس تبدیل به لایحه دولت شود و توسط هیات وزیران تصویب شود، آنگاه باید به مجلس برود و از مجلس رأی بگیرد تا امکان اجرایی شدن پیدا کند. اما واقعا معلوم نیست هدف از تقسیمات جدید و پیشنهادهایی که در این باره شده چیست؟ آیا وسعت و جمعیت یک استان امکان مدیریت، برآورد نیازها، تخصیص بودجه و مدیریت استان را دچار چالش و ناممکن می‌سازد؟برای تغییر یک استان و تقسیم آن به چند استان مشخصا چه ملاک‌ها و معیارهایی در نظر گرفته شده است؟ آیا امکانات، ذخایر و قابلیت‌های استان در این باره مورد توجه قرار گرفته است؟ در این صورت، استان خوزستان به‌عنوان یک استان نفتی می‌باید نخستین نامزد تقسیم باشد؛ به‌همین دلیل احتمالا ظرفیت‌های اقتصادی و ذخایر در این تقسیم‌بندی پیشنهادی ملاک نبوده است. جمعیت هم یکی دیگر از ملاک‌هاست که شاید درمورد تهران همین معیار لحاظ شده است. در واقع، شهر تهران متراکم‌ترین شهر از نظر جمعیت است و با حاشیه‌نشینی‌هایی که در اطراف این استان وجود دارد، احتمالا استان تهران به‌نسبت وسعت و جمعیت خود متراکم‌ترین استان کشور است. وسعت نیز یکی دیگر از معیارهای برای تقسیم یک استان به چند استان است که این امر قبلا درمورد تبدیل استان خراسان به سه استان خراسان شمالی، رضوی و جنوبی مورد توجه قرار گرفته و اکنون گمان می‌رود که همین معیار و وسعت درمورد تقسیم استان کرمان ملاک تبدیل قرار گرفته است. واقعا معلوم نیست که آیا معیارها، ملاک دقیق و روا برای خرد کردن یک پهنه جغرافیایی به چند استان است یا نه.
در کشورهای دیگر، نظیر ایالات متحده و کانادا استان‌هایی بسیار بزرگ‌تر از خراسان یا کرمان وجود دارد با این حال کاملا مدیریت امور در این کشورها انجام می‌گیرد و مشکلی پدید نمی‌آید. این به‌دلیل مدیریت هوشمند و دقیق شهر و استان‌های مورد نظر است. این نمونه‌ها بیانگر آن است که وسعت جغرافیایی به خودی خود دلیل یا ملاک قابل قبولی برای تقسیم یک پهنه به چند استان و خرد کردن یک استان بزرگ نیست. درمورد ملاک جمعیت هم می‌توان برخی استان‌های کشورهای چین و هند را مثال زد که در محدود نه چندان بزرگ، جمعیت بالای ۱۰ میلیون نفر ساکن هستند و زندگی می‌کنند؛ اتفاقا در این کشورها، استان‌های پرجمعیت منابع زیاد و غنی ندارند؛ بلکه جمعیت ساکن خود ظرفیت اقتصادی به‌وجود آورده سرمایه و سرمایه‌گذار جذب کرده و توسعه یافته است.
حتی در زمان شیوع ویروس کرونا آنچه در شهرهایی مانند ووهان که استان کوچکی با جمعیت حدود ۴۰ میلیون نفر است مشاهده شد حاکی از مدیریت دقیق و روزآمد در چین است. با این اوصاف، بدیهی است که جمعیت معیار قابل اعتماد و دقیقی برای تقسیم مناطق جغرافیایی و تشکیل شهرها یا استان‌ها نیست. معلوم نیست چه انگیزه‌ای برای تقسیم استان‌ها به مناطق کوچک‌تر وجود دارد و تجربه گذشته در زمان محمود احمدی‌نژاد که خراسان را به سه استان کوچک‌تر تبدل کرد، چقدر موفق بوده است.دست‌کم هیچ نشانه قابل اتکا و ارائه شده‌ای در زمینه موفقیت چنین تصمیمی وجود ندارد؛ اما مقامات ایرانی می‌گویند با کوچک کردن مناطق و استان امکان تخصص بودجه و رسیدگی به آن منطقه افزایش می‌یابد؛ اما این افزایش به نحو چشمگیری هزینه‌های دولت را افزایش می‌دهد. آیا هزینه ـ فایده‌ای برآورد شده تا نشان دهد هزینه‌های این اقدام به منافعی که از آن حاصل می‌شود می‌ارزد؟

پایان پیام./

به این مطلب امتیاز دهید.
تبلیغات