یادداشت: نادر کریمی جونی

فهم دقیق آن چه رئیسی می گوید

میان آنچه سیدابراهیم رییسی و حسین امیرعبداللهیان درباره آزادسازی اموال و دارایی‌های ایران در کره‌جنوبی گفته‌اند، تفاوت زیادی وجود دارد، در حالی که رییس‌جمهوری اظهار کرده که منابع آزادشده باید در حوزه‌های تولید و کمک به آن استفاده شود، امیرعبداللهیان چند روز پیش توضیح داد که این منابع باید صرف خرید کالاهای غیرتحریمی شود.

در این صورت لزوما نمی‌توان این پول‌ها را صرف تولید کرد، چراکه مجموعه کالاهایی که کمک به تولید محسوب می‌شود، از دید ایالات متحده آمریکا در فهرست کالاهای تحریمی قرار دارد. علاوه بر این اگر به موضع ایالات متحده در این‌باره توجه و این موضع معیار قرار داده شود، تنها چیزهایی که می‌توان با این ۶ میلیارد دلار خریداری کرد، غذا و داروست که از ابتدا هم در فهرست تحریم‌های آمریکا قرار نداشت، اما مجموعه سختگیری‌های بانکی و پولی مانع از انجام جریان آزاد این کالاها به کشور می‌شد.

از این بابت نمی‌توان سخنان رییس‌جمهوری در این‌باره را نسنجیده دانست. به ویژه آنکه احتمالا ایشان گزارش کاملی درباره این پول‌ها، نحوه دریافت و مسیر هزینه‌کردشان خوانده یا شنیده است و می‌داند که ادعای صرف کردن این پول‌ها در حوزه تولید تا چه حد درست یا گزاف است. همچنین ابراهیم رییسی سابقه توقف پول‌های ایران در عراق را به یاد دارد و می‌داند با اینکه عراق- به ادعای جمهوری اسلامی- نزدیک‌ترین همکار و برادر ایران است، اما باز هم نتوانست پول ایران را به صورت نقد به کشورمان بازگرداند یا به شرکای تجاری‌مان بدهد. این موضوع سرانجام به این نقطه پایان یافت که عراق، پول را به صورت نفت‌خام به ایران تحویل داد تا کشورمان، نفت معادل طلبش را به هر کس که می‌خواهد بدهد و هرچه می‌خواهد در قبال آن دریافت کند. این مدل که تاریخ وقوع آن به همین چند هفته اخیر بازمی‌گردد، نمونه کاملا قابل اتکا و روشنی است که نشان می‌دهد رییس‌جمهوری از عدم امکان تحقق ادعا و وعده‌اش باخبر بوده ولی باز هم آن را بیان کرده است. البته در سخنان دیروز سیدابراهیم رییسی فقط این نکته محل شگفتی نیست، بلکه اظهارات ایشان درباره دیپلماسی عزتمندانه در مقابل آنچه رییسی دیپلماسی ملتمسانه خوانده است نیز محل تعجب است.

رییسی در حالی مسیری که منجر به آزادسازی پول‌های مسدودشده ایران در کره‌جنوبی را دیپلماسی عزتمندانه می‌خواند که این شیوه از زمان بازداشت دیپلمات‌های آمریکایی در ایران در فتح سفارت آمریکا در تهران، سابقه داشته است. بنابراین آنچه در روزهای اخیر رخ داده ابتکار عمل یا کشف این دولت نبوده است. علاوه بر این اگر کشورها، اتباع یکدیگر را به گروگان بگیرند و سپس در ازای دریافت امتیاز یا پول، نحوه زندانی بودن گروگان را تغییر دهند یا وی را آزاد کنند، آیا دقیقا دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک رخ داده است؟

تا جایی که به کتب و علم دیپلماسی مربوط است، این رفتار را نمی‌توان دیپلماسی دانست، چراکه این شیوه در هیچ‌یک از مقاله‌ها و کتاب‌های دیپلماسی بیان یا تدریس نشده و کسی به آن توصیه نکرده است. حال اگر جمهوری اسلامی می‌خواهد این شیوه را به رفتار دیپلماتیک تبدیل یا اضافه کند، باید مسوولیت آن را بپذیرد. البته حسین امیرعبداللهیان اخیرا توضیح داده است که آزادسازی پول‌های مسدودشده ربطی به تبادل زندانیان نداشته و این تبادل فقط با اهداف و نیت‌های انسان‌دوستانه انجام شده است. اگر این ادعا درست باشد آنگاه پرسش‌‌های جدی در این‌باره وجود دارد. چنانکه اگر موضوع تبادل زندانی بر آزادی پول‌های ایران بی‌تاثیر بوده چرا کره‌جنوبی در این نقطه زمانی و نه پیش از آن پول‌ها را آزاد کرده است؟ اگر این ادعا درست است چرا باقری‌کنی درباره آزادی پول‌ها توضیح داد و متعاقب آن تاکید کرد که زندانیان به حبس خانگی فرستاد شده‌اند، ولی هنوز آزادی انجام نشده است؟ البته طرف آمریکایی ارتباط تغییر وضعیت و انجام گرفتن مقدمات آزادی زندانیان با رفع مسدود بودن پول‌های ایران را تایید کرده و همین تایید ابهام در مورد صحت اظهارات وزیر امور خارجه کشورمان را بیشتر کرده است.

با این اوصاف پرسش همچنان باقی است؛ آیا دولت رییسی ظرفیت انجام دیپلماسی را دارد؟ این دولت مهم‌ترین پرونده باز برجای مانده از دولت پیشین- توافق هسته‌ای- را نتوانست به سرانجام برساند. برخلاف انتظار وزیر امور خارجه که علی‌القاعده باید با زبان دیپلماسی و توافق‌های مرحله‌ای آشنا باشد تصریح می‌کند که اصلا با توافق کم در مقابل کم موافق نیست و ایران چنین توافقی را نمی‌پذیرد. آیا امیرعبداللهیان با توافق زیاد در مقابل زیاد موافق است؟ در این صورت آیا این ضرب‌المثل قدیمی که سنگ بزرگ علامت نزدن است به یاد نمی‌آید و آیا نمی‌توان نتیجه گرفت که اصولا امیدی به توافق در موضوع هسته‌ای وجود ندارد؟

به ویژه در مورد متحدان خودخوانده ایران- روسیه و چین- هم نمی‌توان گفت که دیپلماسی در جریان است، چراکه در این روابط چیزی از سوی ایران به روسیه و چین دیکته نشده که در قبال آن ایران امتیازهای گوناگونی به پکن و مسکو داده است. دیپلماسی عزتمندانه رییس‌جمهوری حتی نتوانست ارتباط میان دو سوی خلیج‌فارس را به‌طور مستقل به همگرایی تبدیل کند و از این بابت نمی‌توان کارنامه‌ای موفق برای آن در نظر گرفت. همه اینها در صورتی قابل بیان است که اصالتا آنچه رییسی دیپلماسی عزتمندانه می‌خواند، پذیرفته شود، هر چند که همین پذیرش هم در چالش قرار دارد.

پایان پیام./

به این مطلب امتیاز دهید.
تبلیغات