برای بسیاری از ایرانیان این سوال پدید آمده که سفر هفته گذشته سیدابراهیم رئیسی به جمهوری خلق چین آیا سفری اقتصادی به حساب میآید یا سیاسی بوده و مانند همه سفرهای دیگر چند سند همکاری اقتصادی نیز در آن به امضا رسید؟ مقامات کشورمان و رسانه های رسمی از جمله صدا و سیمای جمهوری اسلامی اصرار دارند که این سفر را اقتصادی بدانند و وجه سیاسی آن را بسیار کم رنگ کنند. حتی سید ابراهیم رئیسی در مصاحبه های ابتدایی و انتهایی این سفر ذکری از ظرفیت های سیاسی ملاقات هایش با مقامات چینی به میان نیاورد که نشان می دهد رئیس جمهور و دولت جمهوری اسلامی در ایران علاقمند به سیاسی دانستن این سفر نیست.
در وهله اول معلوم نیست علت تاخیر در اعلام انجام این سفر چه بوده است، قدر مسلم آن است که این سفر از گذشته برنامهریزی و پیشبینی شده بود، ولی دو طرف ترجیح داده بودند از رسانهای کردن انجام این سفر و زمان آن خودداری کنند. به همین دلیل نه فقط ناظران مسائل دیپلماتیک که شهروندان نیز از خود میپرسند که آیا تاخیر در اعلام سفر نوعی پنهانکاری محسوب میشود؟ در این صورت هدف از انجام این پنهانکاری چه بوده است؟ البته هم طرف چینی و هم طرف ایرانی در این باره که تاخیر در رسانهای کردن انجام و برنامه سفر ابراهیم رئیسی آیا هدفمند و پنهانگری بوده است یا خیر، موضعی اتخاذ نکردهاند و همین سکوت ابهام را در این باره بیشتر کرده و به همین نسبت بیشتر در این باره گمانهزنی صورت گرفته است. اما حتی اگر هیچ پنهانکاری درمورد این سفر انجام نگرفته باشد، روند اظهار و رسانهای کردن سفر رئیسی به پکن و سفر شی جین پینگ به عربستان چیست؟
در این باره نکته شگفتانگیز تاکید مکرر رئیسجمهور چین بر حاکمیت ملی جمهوری اسلامی ایران است. ابهام بزرگ آن است که چرا فقط شی جین پینگ بر حاکمیت ملی ایران اصرار کرده و ابراهیم رئیسی در مقابل حاکمیت ملی چین را بر تایوان مورد تاکید قرار نداده است؟ آیا فقط ایران به تائید حاکمیت ملی اش از سوی چینی ها نیازمند است؟ در این خصوص باید توضیح داده شود که ایران جمهوری تازه استقلال رسیده نیست که نیازمند تایید حاکمیت و به رسمیت شناخته شدن مرزهایش از سوی کشورهای دیگر و قدرتهای بزرگ باشد. ایران صدها قرن در همین نقطهای که اکنون ایران نامیده میشود وجود داشته و از بسیاری کشورها قدیمیتر و پر سابقهتر است. از این بابت، وقتی بسیاری از کشورها اصلا وجود نداشتند، ایران وجود داشت و قلمرویی تعریف شده و شناخته شده داشت. اکنون چه نیازی به تایید حاکمیت ایران بر قلمرو جغرافیاییاش وجود دارد که رئیس جمهور چین در ابتدای صحبت و در دیدار با رئیسجمهور کشورمان بر حاکمیت ملی ایرانیان تاکید ورزیده است؟ آیا رئیس جمهور رئیسی این تقاضا را ارائه کرده و خواسته است تا به این ترتیب پاسخ مخالفان دولت را بدهد؟ یادآوری می شود موضعگیری پینگ در سفر به عربستان و اظهاراتش در جمع رهبران و وزرای خارجه شورای همکاری خلیج فارس، نارضایتی زیادی در میان ایرانیان بهوجود آورد و چنین گفته شد که مهمترین متحد رئیسی از پشت به او حنجر زده است. حالا با این اظهارات، رئیسی امیدوار است که پاسخ مخالفان را داده باشد.
اما این سفر با سفری که شی جین پینگ به عربستان داشت تفاوت زیادی می کند، در آن ماجرا این شی جین پینگ بود که به حضور پادشاه عربستان رسید؛ در نشست شورای همکاری خلیج فارس شرکت کرد و به نفع عربستان و یارانش سخن گفت، اما در ماجرای اخیر این سیدابراهیم رئیسی است که به حضور رئیس جمهور چین رسیده و از وی نگاه محبتآمیز دریافت کرده است. گویی که یران پس از حمایت شی جین پینگ از خواستههای اعراب حاشیه جنوبی خلیج فارس، دست به دامن چینیها شده تا پکن از تهران نیز دلجویی کند.
علاوهبر این در حالی که معمول است مقامات هم رده در پای اتومبیل از یکدیگر استقبال میکنند و دستکم در مورد حسن روحانی رئیس جمهور چین پای اتومیبل به استقبال آمد درمورد ابراهیم رئیسی این استقبال در داخل تالار انجام گرفت؛ یعنی به لحاظ آداب تشریفات، رئیسی از روحانی یک گام عقب تر بوده است. همین امر باعث شده تا بسیاری از ایرانیان سوال کنند که آیا رئیس جمهور ایران با التماس از رئیس جمهور چین تقاضای ملاقات کرده که این گونه با وی برخورد شده است؟ با این همه گمان می رود که پس از موضع گیری رئیس جمهور چین در شورای همکاری خلیج فارس، مقامات ایرانی دست به کار شدند تا از خود اعاده حیثیت کنند و اعتبار مخدوش شده خود را ترمیم نمایند امری که دست کم در مورد این سفر چندان موفقیت آمیز نبوده است.